علمی؛فرهنگی؛هنری

موسی حسن نژاد

علمی؛فرهنگی؛هنری

موسی حسن نژاد

کسب و صنعت

اندرزهایى براى اهل کسب و صنعت‏


هر صاحب صنعت و کسبى، اگر در صنعت و کسب خویش نیتش را اصلاح کند؛ یعنى قصدش این باشد که این شغل را براى بندگان خدا انجام مى‏دهم که نیازشان را برآورم و به اندازه خودم خدمتى به اجتماع کرده باشم؛ البته اساس کارش بر مبناى صحیحى استوار شده و از عمرش بهره کافى جهت آخرتش مى‏برد.


دارایی

اگر هر فردى شغل خاصى اختیار نکند و هر کس بخواهد همه نیاز خودش را خودش بر آورد، از کار دین و دنیایش باز ماند و دنیا خراب شود و کسى را وقتی برای طاعت نمی باشد.

حق تعالى از کمال حکمت و غایت قدرت، هر شخصى را به خدمتى نصب کرده است که چون اهل صنعت و حرفه‏ها به آن خدمت قیام نمایند، امور اجتماع اداره مى‏گردد.

 

اندرزهایى براى اهل کسب و صنعت‏

باید سوداگران و صنعت گران بر وفق فرمان حق، کار کنند. امانت را به جاى آورند و در کلیه حالات، دستورات شرع را از نظر دور ندارند. کسب خود را از مال حرام است معامله ننمایند مگر آن که حرام بودن مالش را ندانند.

هرگز عیب جنس خود را نپوشاند و انصاف را نگه دارد و اگر مشترى قیمت جنس را نمى‏داند، از او زیادتر نگیرد . از غل و غش سخت بپرهیزد.

 

سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره غش در معامله‏

رسول خدا صلى الله علیه و آله روزى در بازار مى‏رفت. یک نفر مقدارى گندم ریخته و مى‏فروخت. پیغمبر صلى الله علیه و آله دست مبارکش را میان گندم کرد، دستش تر گردید! فرمود: این چیست؟ صاحب گندم گفت: باران خورده است.

حضرت فرمود: چرا آنچه تر بود بر روى آن نگذاشتی تا همه ببینند؟

آنگاه فرمود: هر کس غش کند (در معامله با خلایق، خیانت نماید) از ما (و از امت من) نیست‏(1).

و یا امام علی علیه السلام می فرمایند: ترازو ها را کم نگذارید و که کم فروشی رواج خواهد یافت و مردم دچار قحطی و کمی محصول خواهند شد. (بحارالانوار ج 103 ص 107 )

امام علی علیه السلام می فرمایند: ای اهل بازار تقوای خدا پیشه کنید و از قسم خوردن پرهیز کنید که قسم سرمایه تجارت را از بین می برد  و برکت را نابود می کند. (بحار الانوار ج103 ص102)

براى رسیدن به این مقام، حق تعالى بندگان خود را راهنمایى فرموده است که: از پاکیزه‏هاى مالى که کسب کرده‏اید، در راه خداوند انفاق کنید. حضرت رسول صلى الله علیه و آله پاکیزه‏ترین خوراک شخص را از دست رنج او دانسته است‏

هیزم کن زحمتکش همنشین داوود پیغمبر صلى الله علیه و آله‏

انسان باید سعى کند از کسب و دست رنج خودش به نیازمندان بهره‏اى رساند.

روایت شده است که: حضرت داوود (علیه السلام) در ضمن مناجاتش با حق تعالى عرض کرد: مى‏خواهم همنشین خودم را در بهشت ببینم. وحى رسید فردا از شهر بیرون رو، نخستین کسى که بر خورد کردى، همنشین تو در بهشت است. چون داوود از شهر بیرون رفت، شخصى را دید که هیزم به دوش دارد پس از او پرسید کارت چیست؟ گفت: هر روز هیزم جمع مى‏کنم و به شهر مى‏آورم و به درهمى مى‏فروشم- مادرى دارم دو دانگ را به او مى‏دهم و دو دانگ را در نفقه عیال خود صرف مى‏کنم و دو دانگ دیگر را به فقرا مى‏دهم .

حضرت داوود فرمود: سزاوار است که رفیق پیغمبران باشى .

آنگاه فرمود: هر روز پیش من بیا تا آن یک درهم را به تو بدهم و همان گونه که در بهشت رفیقم هستى، در دنیا نیز رفیقم باشى .

فقیر گفت: من این مرتبه را به کسب دست و بار کشى یافته‏ام، چون از آن دست بر دارم، این مقام و مرتبه نیز برایم نماند، هم بدین منوال بار مى‏کشم و خدمت خدا و بندگانش مى‏کنم تا اجل من در رسد . 

 

مال حلال بهترین مالها

براى رسیدن به این مقام، حق تعالى بندگان خود را راهنمایى فرموده است که: از پاکیزه‏هاى مالى که کسب کرده‏اید، در راه خداوند انفاق کنید(2). حضرت رسول صلى الله علیه و آله پاکیزه‏ترین خوراک شخص را از دست رنج او دانسته است‏(3). 

عده ای از ما منتظریم که از نظر مالی به یک وضع ایده آل برسیم و بعد دست به بذل و بخشش ببریم در صورتی که این نیرنگ شیطانی است که دست ما را برای انفاق پس می زند هر روزی که از خداوند متعال به ما می رسد باید قسنتی از آن را انفاق کنیم تا هم مالمان برکت یابد هم روزی خود را پاک کرده باشیم و هم هم رضایت خداوند باری تعالی را کسب کرده باشیم ،چرا که ناپیداست پایان عمر ما و حرص شدید مال جان را می سوزاند . و هرگز این طمع برطرف نمی شود پی ای که دستت می رسد کاری بکن .

 

پی نوشت ها :

(1) - لیس منا من غش مسلما (وسائل الشیعه: 12/241).

(2) - یاایهاالذین ءامنو انفقوا من طیبت ما کسبتم بقره: 267.

(3) - اطیب ما اکل الرجل من کسبه (مستدرک الوسائل: 13/9).

فرآوری : محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

رازه ها

رازهای خلقت شگفت انگیز فرشتگان

فرشته


گروهی از آنان آنقدر عظیم الجثه اند که پاهایشان در طبقات پایین زمین، ثابت و گردن هایشان از آسمان بالا، گذشته است و ارکان وجود و پیکرشان از کرانه های جهان بیرون رفته و شانه های آنها برای حفظ پایه های عرش خدا، آماده و مناسب است .


در اولین خطبه نهج البلاغه، امیرالمؤمنین علی علیه السلام به صورت مبسوط مراحل آفرینش موجودات را شرح می دهد. از آفرینش ملائکه و کرات و آسمان ها و زمین گرفته تا خلقت جمادات و حیوانات و انسان ها در بخش مهمی از این خطبه خلقت ملائکه به صورت کامل شرح داده شده و صفات فرشتگان به صورتی    زیبا مطرح گردیده که بیان آن برای ما انسان ها جذاب است.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «ثم فتق ما بین السموات العلا فملا هنّ اطواراً من ملائکته، منهم  سجود لا یرکعون، و رکوع لا یفقصبون، و صافون لا یتزایلون، و مسبّحون لا یسأمون، لا یغساهم نوم العیون، و لا سهو العقول و ... »

«سپس آسمان های بلند را از هم گشود و آن ها را مملو از فرشتگان مختلف ساخت، گروهی از آنان همواره در سجده اند و رکوع ندارند، و گروهی در رکوعند و یارای ایستادن ندارند، و گروهی در صف هایی ایستاده اند که پراکنده نمی شوند و هیچ گاه خواب به چشمان شان راه نمی یابد و عقل های آنان دچار اشتباه نمی گردد و ... »

از این فراز از خطبه به خوبی استفاده می شود که در میان آسمان ها فاصله هایی وجود دارد که در آغاز به هم پیوسته بودند و سپس از هم باز شدند، و خداوند این فاصله ها را مملو از فرشتگان ساخت. « فملا هن اطواراً من ملائکته »

در خطبه 91 نهج البلاغه نیز به این فاصله ها اشاره شده است، آنجا که می فرماید: «و ملا بهم فروج فجاجها وحشابهم فتوق اجوائها » « بوسیله فرشتگان تمام فاصله های آسمان ها را پر کرد و فاصله جوشان را از آنان مالامال ساخت. »

در ادامه خطبه اول، حضرت علی علیه السلام به بیان اقسام و اصناف فرشتگان پرداخته و آنها را به چهار گروه تقسیم می فرماید: نخست به فرشتگانی اشاره می کند که کارشان عبادت است و آنها را نیز به چند گروه تقسیم می کند، که عده ای در حال سجود، عده ای در حال رکوع، عده ای در حال قیام و ... هستند. در این که آیا منظور از سجود و رکوع و قیام، همان اعمالی است که ما انسان ها انجام می دهیم یا اشاره به مراحل خضوع و عبادت فرشتگان بر حسب مراتب و مقامات آن ها، جای بحث است. اگر فرشتگان را دارای جسم لطیف بدانیم و برای آنها دست و پا و صورت و پشیانی قائل باشیم، معنای اول مناسب تر است و اگر برای آنها جسمی قائل نباشیم، یا آنها را دارای جسم بدانیم اما نه به این شکل، آن گاه معنای دوم مناسب تر خواهد بود.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: « سپس آسمان های بلند را از هم گشود و آن ها را مملو از فرشتگان مختلف ساخت، گروهی از آنان همواره در سجده اند و رکوع ندارند، و گروهی در رکوعند و یارای ایستادن ندارند، و گروهی در صف هایی ایستاده اند که پراکنده نمی شوند و هیچ گاه خواب به چشمان شان راه نمی یابد و عقل های آنان دچار اشتباه نمی گردد و ... »

به هر حال کار این مجموعه، همگی عبادت و تسبیح و تقدیس خداوند بزرگ است و گویی غیر از آن، کار دیگری ندارند و جز به عبادت عشق نمی ورزند. ممکن است یکی از فلسفه های خلقت فرشتگان این باشد که انسان ها به عبادت خویش مغرور نشوند و بدانند که هیچ گاه از نظر کمیّت به عبادت فرشتگان نخواهند رسید مگر اینکه معرفت خود را در عبادت بالا ببرند و بدانند که عبادت کردن یا نکردن آن ها، اثری در مقام کبریایی خداوند نمی گذارد و اگر جملگی آن ها کافر گردند، بر دامن کبریایی او گردی نمی شنید، « ان تکفروا فانّ الله غنی عنکم » 1

فرشته در حال دعا

سپس به بیان مجموعه دوم از فرشتگان پرداخته می فرماید: « و منهم امناء علی وحیه و السنة الی رسله و مختلفون بقضائه و امره »

در واقع این گروه واسطه میان پروردگار و پیامبران و حاملان و ترجمان وحی او هستند. از این تعبیر استفاده می شود که تنها حضرت جبرائیل سفیر وحی الهی نیست بلکه او رئیس سفرای الهی است.

سپس به مجموعه سوم از فرشتگان اشاره کرده، می فرماید: «و منهم الحفظة لعباده و السّدنة لا بواب جنانه»

« حفظه » جمع « حافظ » به معنای نگاهبانان است و در این جا دو معنی می تواند داشته باشد: 

یکی نگاهبانان بر بندگان که مراتب اعمال آنان هستند و آن ها را ثبت و ضبط می کنند و دوم نگاهبانان بندگان که آنها را از آفات و بلاها و حوادث مختلف حفظ می کنند که اگر مراقبت آنها نباشد، انسان ها دائماً در معرض خطرات هستند.

سپس به مجموعه چهارم از فرشتگان بزرگ که حاملان عرش الهی هستند اشاره کرده، می فرماید: « و منهم الثّابتة فی الارضین السّفلی اقدامهم و المارقة من السّماء العلیا اعناقهم و الخارجة من الاقطار ارکانهم و المناسبة لقوائم العرش اکتا فهم. »

«گروهی از آنان آنقدر عظیم الجثه اند که پاهایشان در طبقات پایین زمین، ثابت و گردن هایشان از آسمان بالا، گذشته است و ارکان وجود و پیکرشان از کرانه های جهان بیرون رفته و شانه های آنها برای حفظ پایه های عرش خدا، آماده و مناسب است. »

آنگاه به بیان اوصافی از آن ها پرداخته، می افزاید: «چشمان آن ها در برابر عرش او فرو افتاده و در زیر آن بال های خود را به خود پیچیده و میان آن ها و کسانی که در مراتب پایین ترند، حجاب های عزت و پرده های قدرت زده شده است.»

آری قدرت آن ها، قدرت جسمانی نیست بلکه از قدرت فوق العاده روحانی برخوردارند که هیچ کس به مقام آن ها راه پیدا نمی کند و به همین دلیل شایستگی حمل عرش الهی را پیدا کرده اند.

«گروهی از آنان آنقدر عظیم الجثه اند که پاهایشان در طبقات پایین زمین، ثابت و گردن هایشان از آسمان بالا، گذشته است و ارکان وجود و پیکرشان از کرانه های جهان بیرون رفته و شانه های آنها برای حفظ پایه های عرش خدا، آماده و مناسب است»

فرشته

اصناف ملائکه

سنت الهی  بر این جاری شده است که برای نشان دادن قدرت و عظمت خویش و اهداف و اغراض دیگر، امور جهان هستی را به وسیله فرشتگانی که سر بر فرمان او هستند و سستی و سهو و نسیان و کندی در اطاعت ندارند، اداره کند و هر یک از اصناف آن ها برنامه ای معین و منظم داشته و کارگزاران کشور بی انتهای حضرت حق باشند.

انسان هنگامی که درباره اصناف و انواع فرشتگان و برنامه های عظیم و گسترده آنان می اندیشد. احساس کوچکی در خویش می کند که در این عالم پهناور و مملو از کارگزاران حق و صفوف لشکریان خداوند و بندگان گوش به فرمان او، من در چه جایگاهی هستم؟ 

 

نتیجه :

با دقیق شدن در این عوالم و خلایق ناشناخته خداوند متعال که اهمیت معرفت الهی برای انسان روشن می شود که بوسیله آن، انسان می تواند از مقام فرشتگان نیز بالاتر رود، فرشتگانی که با این عظمت فرمانبرداری الهی را می کنند و دارای مقامی شامخ  تر نزد خداوند هستند و در درجات کمال از انسان با معرفت پایین تر می مانند.

 


پی نوشت ها :

1) سوره زمر / آیه 7

منابع :

1- قرآن کریم

2- نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی

3- پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، آیة الله مکارم شیرازی، ج 1

آمنه کریمی

بخش نهج البلاغه تبیان

شکر گذاری

«الحمدالله الذی إلیه مصائر الخلق، وعواقب الأمر نَحمَدُهُ علی عظیم إحسانِهِ ، ونیرّ بُرهانِهِ، و نوامی فضله وامتنانه، حَمداً یکونُ لحّقه قضاءً ، ولشکره أداءً، وإلی ثوابه مُقرّباً ،وَ لِحُسنِ مَزیدِه موجباً ».1

امیر بیان علی (علیه‌السلام) در این فرازی از خطبه نورانی182نهج البلاغه، ضمن حمد و ستایش حضرت حق، از فضل و احسان فراوانی که یگانه خالق هستی در بندگان خویش عنایت نموده ،سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می‌فرماید:

«ستایش خداوندی را سزاست که سرانجام خلقت، و پایان کارها به او بازمی گردد، خدا را بر احسان بزرگش ،و برهان آشکار، و فراوانی فضل و آنچه بدان بر ما منّت نهاده است می‌ستاییم، ستایشی که حق او را اداء کند، و شکر شایسته او را به جا آورد، به ثواب الهی ما را نزدیک گرداند، و موجب فراوانی نیکی و احسان او گردد».

سخن مولای متّقیان حامل این پیام ارزنده است که انسان همواره باید در زندگی به یاد خدا بوده و در مقابل نعمت‌های فراوانی که او در اختیارش قرارداده به شکر و سپاس از آن آفریدگار مهربان بپردازد.

اهمیّت مسئله شکرگزاری به اندازه‌ای است که خداوند بی همتا غفلت از آن ‌را هرگز مجاز ندانسته و از این جهت به شدّت مردم را مورد مذمّت و سرزنش خویش قرار داده و در این باره فرموده است:

(اِنَّ الله لذوفضلٍ علی الناس ولکنّ اکثرالناس لا یشکرون) ؛ خداوند نسبت به بندگان خود احسان می‌کند، ولی بیشتر مردم شکر او را بجا نمی‌آورند .

پیرامون موضوع شکر، آن چه مسلّم است آن است که این شکر در مقابل نعمت‌های بی شماری است که خداوند بی همتا به ما عنایت فرموده است، اما در این میان به این مطلب نیز باید معترف بود که نعمت‌های الهی به گونه‌ای هستند که سر تا پای وجودمان را فراگرفته و به اندازه‌ای فراوان است که ما حتی قادر به شمارش آن نیستیم ،تا چه برسد به اینکه شکر آن را بجا آوریم ،چرا که شکر نعمت، زمانی امکان پذیر است که ما نعمت را بشناسیم ، در حالی که هیچ انسانی در این عالم هستی نمی‌تواند چنین ادّعایی داشته باشد که من به این شناخت و معرفت دست یافته‌ام .

بنابراین باید در مقابل چنین خدایی زانوی ادب بر زمین نهاده و زبان به عجز گشاییم که خدایا ما به این حقیقت معترفیم که حتّی توان شناخت کوچک‌ترین نعمت‌هایی را که به ما ارزانی داشته‌ای نداریم.

درست است که ما توان شکر نعمت‌های الهی را نداریم اما این بدان معنا نیست که ما نسبت به ادای شکر الهی هیچ وظیفه‌ای نداشته باشیم ،بلکه باید در این مسیر قدم نهاده و به قدرت و توان و نیروی خویش ادای تکلیف نماییم

در حدیثی ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت ،امام صادق(علیه‌السلام) پیرامون این امر فرموده است: «و تمام الشکر ألاعتراف به لسان السِّرِ ّخالصاً لله عزوجل بالعجز عَن بلوغ أدنی شکره، لانّ التوفیق للشکر نعمة حادثة یجب الشکر علیها، وهی أعظم قدراً و أعزّ و جوداً من النعمة التی مِن أجلها وفقت له، فیلزمک علی کل شکرٍ شکرٌ اَعظم مِنه إلی ما لا نهایة لَهُ...)  ؛ کمال شکر و کامل ترین شکر به این است که انسان با زبان دل و خلوص نیّت به درگاه الهی اعتراف کند که پروردگارا!  من از به جا آوردن کم‌ترین شکر و کوچک‌ترین نعمت تو عاجز و ناتوانم ، زیرا توفیق شکرگزاری، خود نعمت جدیدی است که خدا به بنده خویش عنایت فرموده، بنابراین بر خود این توفیق نیز شکر دیگری لازم است، و این توفیق شکر به مراتب قدر و منزلتش بالاتر و وجودش عزیزتر است از نعمتی که به خاطرش موفّق به شکر شدی، روی این حساب بر هر شکری، شکری جداگانه لازم است که این موضوع سر به بی نهایت می‌زند .

با توجّه به فرمایش نورانی امام صادق (علیه‌السلام) می‌توان گفت: از آغاز خلقت تا کنون هیچ انسانی نتوانسته موفق به ادای شکر شود و در آینده نیز چنین مهمّی به وقوع نخواهد پیوست ، و شاید در این باره بتوان گفت: خالق هستی با کرم و لطف خویش، همین اقرار ما به عجز از«شکرگزاری» را به عنوان شکر به حساب می‌آورد.

در این میان ممکن است عده‌ای گمان کنند حال که ما قادر بر شکر الهی نیستیم، بنابراین از چنین تکلیفی معاف بوده و در این باره هیچ وظیفه‌ای متوجه ما نیست.

در پاسخ به این پندار غلط باید گفت: درست است که ما توان شکر نعمت‌های الهی را نداریم اما این بدان معنا نیست که ما نسبت به ادای شکر الهی هیچ وظیفه‌ای نداشته باشیم ،بلکه باید در این مسیر قدم نهاده و به قدرت و توان و نیروی خویش ادای تکلیف نماییم.   

     آب دریا را اگر نتوان کشید                          هم به قدر تشنگی باید چشید

توجّه به نعمت‌های الهی و تلاش در جهت به جا آوردن شکر آن‌ها، شعله عشق خدا را در اعماق جان ما فزون‌تر نموده و خانه قلب ما را از نور ایمان روشن و منوّر می سازد.

تنفس

نعمت بزرگی که کمتر به آن توجّه می‌شود!

در میان انبوه نعمت‌های فروانی که خالق هستی در اختیارمان قرار داده است، یک نعمت که همیشه همه جا به اما بوده و تا زمانی که چراغ حیات در وجودمان روشن است ما را همراهی می‌کند. آن نعمت ارزشمند، نعمت نفس کشیدن است که خداوند مهربان از سر لطف و محبت آن‌را به ما ارزانی داشته است.

نعمت تنفّس به اندازه‌ای مهمّ است که اگر کم‌ترین اختلالی در دستگاه آن پدید آید، عرصه‌ی زندگی بر انسان تنگ و به رنج و مشقت فروان مبتلا خواهد شد.

انسان نفس می‌کشد و گمان می‌کند که فقط مقداری اکسیژن به وسیله دستگاه تنفس وارد بدن شده و سوخته‌ی آن‌ را به نام "کربنیک" بر می گرداند، در حالی که به این سادگی نیست برای ایجاد یک نفس در وجود ما انسان‌ها، میلیاردها چرخ باید در کارگاه با عظمت هستی به حرکت درآید تا در نهایت نفسی برایمان ساخته شود.

زمین باید به دور خورشید بگردد تا فصل‌ها پدید آید و نیز باید به دور خود بگردد تا شب و روز پدید آید، آفتاب بر زمین بتابد تا قسمتی از آبها تبخیرش و دو سپس گیاهان و درختان در اثر تبخیر آب و بارش باران برویند و بدنبال آن عمل کربن گیری به وسیله‌ی میلیاردها گیاه و درخت انجام می شود و طی مراحل بسیار حساس و پیچیده اکسیژن زمین تأمین شود تا در نتیجه انسان به راحتی نفس بکشد.

ما اگر بخواهیم تا حدودی با موضوع تنفس آشنا شویم و به ماهیت و چیستی آن پی ببریم، هزاران کتاب را باید در این باره مطالعه نماییم، بنابراین اگر پیرامون موضوع شکرگزاری از حضرت حق منصفانه نظر بدهیم باید بگوییم که ما حتّی نسبت به نعمت تنفس که به نظر ساده و کوچک می‌آید، ادای شکر نکرده و حقش را بجا نیاورده‌ایم. در حدیثی امام صادق(علیه‌السلام) در مورد نعمت نفس کشیدن و لزوم شکرگزاری از پروردگار عالم در این باره می‌فرماید:«فی کل نَفَسٍ مِن انفاسک شکرٌ لازمٌ لک، بَل ألف أوأکثر...» 4 ؛ در هر نفسی از نفس‌های تو، شکری لازم است برای تو، بلکه هزار شکر و یا بیشتر.

چنان چه ملاحظه می‌فرمایید، امام(علیه‌السلام) در مورد شکر ، شخص را بیان نفرموده است و در این باره از کلمه( أو اکثر) یعنی بلکه بیشتر ، استفاده نموده است که این خود بیانگر آن است که به جهت همین نعمت به  هزاران هزاران شکر لازم است که بدیهی است چنین امری از توان بشر خارج است.      

    از دست و زبان که برآید                           کز عهده شکرش به درآید

از آغاز خلقت تا کنون هیچ انسانی نتوانسته موفق به ادای شکر شود و در آینده نیز چنین مهمّی به وقوع نخواهد پیوست ، و شاید در این باره بتوان گفت: خالق هستی با کرم و لطف خویش، همین اقرار ما به عجز از«شکرگزاری» را به عنوان شکر به حساب می‌آورد

نمونه‌ای کم نظیر از شکرگزاری!

نقل است که حضرت داوود(علیه‌السلام) به پروردگار عرض کرد: پروردگارا! همنشینم را در بهشت به من معرفی کن و نشان بده کسی را که مانند من از زندگی بهشتی بهره‌امند خواهد شد؟ خداوند فرمود: همنشین تو در بهشت، «متی» پدر حضرت یونس است داوود اجازه خواست به دیدار متی برود، خداوند هم اجازه داد، داوود با فرزندش سلیمان به محل زندگی او آمدند. خانه‌ای را دیدند که از برگ خرما ساخته شده، پرسیدند : متی کجاست؟ در پاسخ گفتند: در بازار است هر دو به بازار آمدن از محل متی پرسیدند، در جواب گفتند: او در بازار هیزم فروشان است، در بازار هیزم فروشان سراغ او را گرفتند عده‌ای گفتند ما هم در انتظار او هستیم .

داوود و سلیمان به انتظار دیدار او نشستند، ناگاه متی در حالی که پشته‌ای از هیزم بر سر گذاشته بود آمد. مردم به احترام او برخاستند و پشته را از سر او گرفته بر زمین نهادند، متی پس از حمد خدا هیزم را در معرض فروش گذاشت و گفت: چه کسی جنس حلالی را با پول حلال می‌خرد؟ یکی از حاضران هیزم را خرید، در این وقت داوود و سلیمان به او سلام دادند، متی آنها را به منزل خود دعوت نمود و با پول هیزم مقداری گندم خرید و به منزل آورد و آن را با آسیاب آرد کرد و خمیر نمود و آتش افروخت و مشغول پختن نان شد.

در آن حال با داوود و سلیمان به گفتگو پرداخت تا نان پخته شد مقداری نان در ظرف چوبی گذاشت، و بر آن کمی نمک پاشید و ظرفی پر از آب هم در کنارش نهاد، به دو زانو نشست و مشغول خوردن شدند. متی لقمه‌ای برداشت خواست در دهان بگذارد، گفت: بسم الله و خواست ببلعد گفت الحمدلله . و این عمل را در لقمه دوّم و سوّم و...نیز انجام داد.

آنگاه کمی از آب با نام خدا میل کرد. هنگامی که خواست آب را بر زمین بگذارد خدا را ستود، سپس چنین گفت: الهی چه کسی را مانند من نعمت بخشیدی و درباره اش احسان نمودی؟ چشم بینا و گوش شنوا و تن سالم به من عنایت کردی و نیرو دادی تا توانستم به نزد درختی که آن را نکاشته‌ام و نه در حفظ آن کوشیده‌ام، بروم و آن را وسیله روزی من قرار دادی و کسی را فرستادی که آن را از من خرید و با پول آن گندمی خریدم که با آن نان پختم و با میل و رغبت آن را خوردم تا در عبادت و اطاعت تو نیرومند باشم، خدایا تو را سپاسگزارم . پس از آن متی گریست در این موقع داوود به فرزندش سلیمان فرمود: فرزندم ،بلند شو برویم من هرگز چنین بنده‌ای مانند این شخص ندیده بودم که به پروردگارش سپاس گزارتر و حق شناس تر باشد.

 

 پی نوشت ها :                                                                          

1 فرازی ازخطبه182نهج البلاغه،ص344، ترجمه محمد دشتی

2 سوره بقره،آیه 243

3ـمصباح الشریعه،ص25

4 همان،ص 24

مهدی صفری

بخش نهج البلاغه تبیان

کامپیوتر( رایانه های بزرگ)

کامپیوتر                             

رایانه های بزرگ                                            

1-سیستم های رایانه ای بزرگ یا ها آنگونه که در دانش رایانه از آنها یاد می شود سیستم  های رایانه ای هستند که می توان آنها را در تاسیسات رایانه ای یافت و به پردازش مقادیر بسیار عظیم داده می پرداند. این رایانه های قدرتمند از حافظه های اصلی بسیار پر سرعت بهره می برند. برنامه وداده هایی که باآنها سرو کار داریم برای دسرسی سریع در آنها نگهداری می شوند. این ماشینهای توانمند(نسبت به رایانه های معمولی) دارای توانایی دریافت دستورات متنوع تر پیچیده تر و بیشتری هستند که سریع تر نیز اجرا می شوند. در حالیکه ممکن است رایانه های کوچکتر بتوانند یک عمل را در چندین مرحله به انجام رسانند امکان دارد یک دستگاه بزرگتر همان کار را با یک دستور العمل به پایان برد.                     

2-این رایانه ها می توانند از دو دسته باشد:عددی یا قیاسی. رایانه عددی یا همانگونه که بطور معمول از آن یاد می شود رایانه برای مقاصد عام 90% رایانه های بزرگ مورد استفاده امروزی را شامل می شود. این نام از آنجا ناشی می شود که داده هایی که به دستگاه داده می شود از کدهایی که شامل اعداد- عددهای تک رقمی- هستند درست شده است. رایانه عددی به صندوق پول شما عظیم شاهت دارد که می تواند محاسبات را چند مرحله یکی پس از دیگری با سرعت بسیار بالا و ئقت زیاد به انجام رساند.برنامه ریزی با رایانه عددی تقریبا متداولترین (برنامه ریزی) است که به هنگام داده پردازی الکترونیکی در کاربردهای تجاری یا آماری مورد استفاده قرار می گیرد.رایانه ی قیاسی تا حدی شبیه سرعت سنج خودرو کار می کند که در آن محاسبات پیوسته به انجام می رسد.                             

در مورد مسائلی که با اندازه گیری سرو کار دارد ضرورتا از آن استفاده می شود چون می تواند اندازه گیری های مختلف را بصورت الکترونیکی شبیه سازی یا تقلید کند. هر دو نوع این رایانه ها عددی و قیاسی – از قطعات الترونیکی ساخته شده اند که ممکن است اتاق بزرگی را اشغال کنند.امروزه رایانه عددی قادر به انجام رساندن هرآنچه که نوع قیاسی روزگاری انجام می داد می باش. ضمن اینکه برنامه ریزیش آسان تر وراه اندازی آن کم خرجتر است. به تازگی نوع سیستم رایانه علمی که رایانه ترکیبی نامیده میشود ساخته شده که هر دو نوع در یک مجموعه آمیخته است.                                                                                             

تاریخ هوا فضا

خرد هر کجا گنجی آرد پدید      ز نام خدا سازد آن را کلید     

موضوع:هوا فضا                                                          

برگهایی از تاریخ هوا فضا                       

فروردین                                                                   

1فروردین 1368: اولین آزمایش دریایی موشک ترایدنت 2 در کیپ کاناورال                     

3فروردین 1344: پرتاب جمینی دومین کپسول سرنشین دار آمریکا                                 

4فروردین 1371: پرواز فضایی درک فریموت به عنوان اولین بلژیکی در ماموریت اس تی اس 45 شاتل

5فروردین 1349: شلیک نخستین موشک هدایت شونده از زیر دریایی هسته ای هلی بات       

8فروردین 1324: آخرین حمله موشکی وی 2 آلمان به لندن                                         

10فروردین 1361: پایان سومین ماموریت شاتل فضایی کلمبیا                                     

12فروردین 1339: پرتاب ماهواره تایروس-1 از کیپ کاناورال فلوریدا آمریکا به فضا        

13فروردین 1342: پرتاب فضاپیمای لونا-4 شوروی به فضا